نفاق سبز
پرچمدار تفکر لیبرالیستی در کشور ما جریان موسوم به نهضت آزادی است که امام راحل در نامه تاریخی خود به وزیر کشور وقت این جریان را مرتد و مخالف مبانی اسلام و انقلاب برشمرد و با بیان اینکه خطر عملکرد این گروه «حتی از منافقین هم بیشتر است» هرگونه فعالیت آنها را در کشور ممنوع اعلام کرد. لیکن بعد از روی کار آمدن جبهه دوم خرداد و تطابق فکری و عملی جبهه اصلاحات با لیبرالیسم غربی، این تفکر خطرناک دوباره در کشور و مجامع دانشگاهی جان تازه گرفت و رفت و آمدهای خانوادگی و...
آورده اند مردی ادعای پیامبری نمود و عده ای انسان های نادان، ساده لوح و بعضی افراد فاسد را که بدنبال منافع خود بودند دور خود جمع کرد. ماموران او را نزد حاکم بردند. حاکم گفت:همه پیامبران معجزه داشته اند. معجزه تو چیست؟ پیامبر دروغین که انتظار چنین درخواستی را از حاکم نداشت دستپاچه شد و گفت: تا نظر حاکم چه باشد.
حاکم گفت: اگر تو واقعا پیامبر و مدعی حق و حقیقت هستی، بگو آن درخت از جای خود حرکت کند و نزد تو بیاید. لحظاتی گذشت و حاکم دید مدعی دروغین به طرف درخت راه افتاد و نزدیک آن ایستاد. حاکم فریاد زد که: چرا معجزه خود را نشان نمی دهی؟ مدعی گفت: جناب حاکم من گفتم ولی خود شما هم شاهد بودید که درخت به حرف من گوش نکرد لیکن چون ما پیامبران متواضع و بی ادعا هستیم چه اشکالی دارد، که اگر درخت به طرف ما نیامد ما به طرف درخت می رویم.
حکایت سران اصحاب فتنه بی شباهت به ادعای این پیامبر دروغین نیست. چرا که آنچه دیروز ادعا می کردند با آنچه امروز در میدان عمل از آنان دیده می شود از زمین تا آسمان متفاوت است. ادعای قانون مداری، پاکدستی و صداقت، ادعای پیروی از خط امام، ادعای پیروی از ولایت فقیه، ادعای پیگیری مطالبات از راهکارهای قانونی، ادعای ارزش مداری و دیانت و دهها ادعای دروغ دیگری که موج سبز به عنوان شعارهای اصلی خود در قبل از انتخابات قرار داده بود، امروز در قالب خیانت، جاسوسی، زد و بند با دشمنان، دریافت کمکهای مالی و تبلیغاتی از استکبار جهانی، پشت پا زدن به آرمان فلسطین، قانون گریزی و ترویج نافرمانی مدنی و دامن زدن به هرزگی و بی بند و باری در جامعه بروز کرده است. شاید شاخص ترین بخش پرونده اعمال این مدعیان کذاب را بتوان در پیوند فکری و عملی آنها با لیبرالیسم برشمرد، که در ایام انتخابات و بعد از آن در قالب میلیونها سی دی، بروشور، جزوه، بلوتوث و کتاب تهیه و توزیع شده است.
پرچمدار تفکر لیبرالیستی در کشور ما جریان موسوم به نهضت آزادی است که امام راحل در نامه تاریخی خود به وزیر کشور وقت این جریان را مرتد و مخالف مبانی اسلام و انقلاب برشمرد و با بیان اینکه خطر عملکرد این گروه «حتی از منافقین هم بیشتر است» هرگونه فعالیت آنها را در کشور ممنوع اعلام کرد. لیکن بعد از روی کار آمدن جبهه دوم خرداد و تطابق فکری و عملی جبهه اصلاحات با لیبرالیسم غربی، این تفکر خطرناک دوباره در کشور و مجامع دانشگاهی جان تازه گرفت و رفت و آمدهای خانوادگی و رفاقت های حزبی و محفلی سران اصلاحات با گروهک نهضت آزادی به اندازه ای عمیق شد که این گروهک با چراغ سبز وزارت کشور وقت توانست علیرغم منع صریح حضرت امام(ره) در شورای شهر کاندیدا معرفی کند. امروز هم جریان فتنه سبز که در اندیشه و عمل تفاوت چندانی با گروهک نهضت آزادی ندارد، بدنبال حاکم کردن همان قضا در کشور است. نوع شعارها، سخنرانیها، پروژه های تبلیغاتی و عملکرد کلی اصحاب فتنه نشان می دهد، نه تنها تفاوتی میان خواسته های این دو جریان نیست بلکه اهداف آنها در براندازی نظام جمهوری اسلامی کاملا با هم مشترک است.
تفکر لیبرالیسم سبز همان تفکری است که حضور آمریکا در اشغال عراق را حضور «ارتش آزادی بخش» نامید و پرتاب لنگه کفش توسط منتظر الزیدی به طرف جرج بوش را پرتاب لنگه کفش به طرف «دمکراسی» خواند. امروز شواهد محکمی در دست است که نشان می دهد فتنه سبز بدنبال دوستی با شیطان بزرگ و عقب نشینی از آرمانهای انقلاب است و سرسپردگی و نوکری برای استکبار جهانی را در دستور کار خود دارد. شعار روز 13 آبان اصحاب فتنه در سال جاری (روز ملی مبارزه با استکبار جهانی) و مخاطب قرار دادن رئیس جمهور آمریکا بطور مستقیم با این عنوان که، «اوباما اوباما یا با اونا یا با ما» و «نه خاتمی نه موسوی فقط رژیم پهلوی» نشان از وابستگی این جریان و سران آن به دشمنان ایران اسلامی و خیانت آنان به کشور است چرا که این جریان تمامی ویژگی های یک گروهک ضد انقلاب را با خود به همراه دارد.
توجه به ملی گرائی بیش از اسلام گرائی، عدم اعتقاد به بسیاری از آموزه های دینی، بی اعتقادی به بسیاری از احکام شرعی مثل قصاص، ارث و حجاب زنان، رعایت نکردن حریم محرم و نامحرم در تمام جلسات و محافل حزبی، ظالمانه خواندن قوانین جمهوری اسلامی، مقدم دانستن حقوق بشر غربی بر قوانین اسلامی، ائتلاف با گروهکهای معاند مثل نهضت آزادی، منافقین و بهایی ها، سلطنت طلب ها و ... اعتقاد به جدائی دین از سیاست و حرکت به سوی ایجاد یک جامعه سکولار، مبارزه با ارزشها و قداستهای انقلاب، توهین و مخالفت به اقشار متدین و ارزش مدار جامعه، خشونت طلبی، ترور و ترویج نافرمانی مدنی و دهها هنجارشکنی و تخلف دیگر این گروه مثل آتش زدن مساجد و تکایا، کشیدن چادر از سر زنان محجبه، ضرب و شتم افراد حزب الهی و بسیجی، حمله به پایگاههای بسیج و کشتن و زخمی کردن تعداد زیادی انسانهای بیگناه، کوچکترین تفاوتی با عملکرد گروهکهای معاندی همچون منافقین ندارد.
دوران 30 ساله انقلاب تجربه های فراوانی از این دست انحرافها دارد که امید است برای همگان مایه عبرت و تجربه باشد.ان شاالله